چرا اين روزها انقدر زود از كوره در ميرويم

۵۲ بازديد

آيا حس كرده ايد كه ديگران سريع تر از قبل اعصاب تان را خرد مي كنند؟ خب، شما تنها نيستيد. به نظر مي رسد اينكه همه زودتر از كوره در مي روند به نشانه اي از عصر ما تبدل شده باشد. اما چطور به چنين گونه خشمگيني تبديل شديم؟


آيا حس كرده ايد كه ديگران سريع تر از قبل اعصاب تان را خرد مي كنند؟ خب، شما تنها نيستيد. به نظر مي رسد اينكه همه زودتر از كوره در مي روند به نشانه اي از عصر ما تبدل شده باشد. اما چطور به چنين گونه خشمگيني تبديل شديم؟

آدم هايي هستند كه جيغ و داد راه مي اندازند و لگدپراكني مي كنند. فقط براي آن كه به چيزي كه مي خواهند برسند. هيچ ادب و نزاكتي نمي شناسند. به دارايي هاي ديگران صدمه مي زنند و به هيچ كس جز خودشان فكر نمي كنند. همه ما هم ملاقات شان كرده ايم: «اطفال دوساله» بيشتر روان شناس هاي كودك عقيده دارند كه انسان ها در اين سن، پرخاشگرتر از هر سن ديگري هستند. بنابراين به درستي، اصطلاح «دوي وحشتناك» را اختراع كرده اند.

كافي است بچه به تولد سه سالگي اش برسد تا همه چيز بهتر شود، مغز بيشتر رشد كرده و بچه دستورالعمل ها را بهتر درك مي كند. ما هيچ وقت به بي قيد و بندي و پرخاشگري سال هاي اول زندگي مان نمي شويم. ولي بعضي آدم ها تمام سعي شان را براي اين كار مي كنند و به نظر مي رسد كه تعداد اين افراد رو به افزايش است. پرخاشگري دارد به سرعت از «استثنا» تبديل به «هنجار» مي شود. چرا؟

جوش نزن رفيق

شكايت از وحشي گري 

«در كمال تعجب مي بينم كه خشونت روز به روز بدتر مي شود. خيلي وحشتناك تر از قبل است. آدم ها بدون هيچ دليل خاصي، يك رهگذر را كتك مي زنند. حتي وقتي درگيري به كشتن يا نقص عضو مي رسد، باز هم هيچ حسي ندارند.» اين شبيه نقل قولي است كه مي تواند هفته پيش پيش گفته شده باشد، نه؟ اما درواقع اين نقل قول، 45 ساله است.

اين جمله ها را روان شناس جنايي هلند، «اف. ام. هاورمان» در مصاحبه اي كه در سال 1970 (1349) درباره «پرخاشگري در جامعه» انجام داده ،گفته است. به نظر او وضع از كنترل خارج شده بود. قطعا او تنها كسي نبود كه در اين باره شكايت مي كرد. همان سال نويسنده اي كه در روزنامه «سوماترا پست» اندونزي مي نوشت، نتيجه گرفته بود كه عده اي از دانش آموزان كه معلم شان را «حرام زاده» خطاب كرده بودند، كاملا از كنترل خارج شده اند. 

در طول آن سال ها، مثال هاي فراوان ديگري از شكايت درباره وحشي گري پيدا مي شود. به نظر مي رسد كه مردم هميشه در حال شكايت از رفتار ديگران بوده اند و هميشه مي گفته اند: «ديگر بس است.»

حساس تر و نازك نارنجي تر

با همه اينها، آيا ما از قبل پرخاشگرتر شده ايم؟ هيچ كس نمي داند قبلا چقدر جوش مي آورديم و همين ناآگاهي، مقايسه تاريخي را دشوار مي سازد. با اين حال، دانشمنداني هستند كه اعتقاد دارند اين روزها وضع بدتر شده. «بس فن ستو كم» (Bas van Stokkom) جامعه شناس هلندي كه در سال 2010 (1389) كتاب «عجب احمقي» را نوشته، مي گويد: «پژوهشگران زيادي فكر مي كنند ما حساس تر و نازك نارنجي تر شده ايم.»

با اين حال، فن ستوكم فكر مي كند در غياب آمار، مي توانيم افزايش زودرنجي مان را به بالا رفتن تعداد جرائم خشن نسبت دهيم، چون خشونت افراطي ترين شكل ابراز عصبانيت است. وقتي خشونت بيشتري وجود دارد، مي تواند نشانه اين باشد كه پاي تنش پنهان شديدتري هم در بين است. 

اما تفسير آمارهاي جرم و جنايت، معمولا سخت است؛ وقتي پليس نيروهاي بيشتري براي دستگيري دزدها به كار مي گيرد، تعداد دستگير شده ها هم بيشتر مي شود. با اين حال فن ستوكم معتقد است حتي با حذف اين نوع تاثيرها، باز هم در جامعه خشن تري نسبت به زمان پدر- مادر و پدربزرگ- مادربزرگ هايمان زندگي مي كنيم. اما چرا ما ناگهان جوشي تر شده ايم؟

به نظر مي رسد نقطه شروعي وجود دارد كه از نظر فن ستوكم، به آزادي بيان مربوط مي شود. امروز آدم هايي را داريم كه در برابر قوانين مختلف شورش مي كنند و سعي دارند آزادي بيشتري را براي جنبش شان به دست بياورند. به گفته فن ستوكم (و خيلي از جامعه شناس هاي ديگر) «ما پرقدرت تر شده ايم. اگر فكر كنيم منافع مان در خطر است، سريع تر حرف مي زنيم و زودتر واكنش نشان مي دهيم.»

جوش نزن رفيق

خودشيفتگي بر مي خيزد

اما آيا ما فقط در صورتي از كسي بدمان مي آيد كه عقايدش با ما متفاوت باشد؟ نه دقيقا. چيز ديگري كه بر اين موضوع تاثير مي گذارد، برخاستن «»من» است؛ به عبارت ديگر، افرادي كه فكر مي كنند مركز همه چيز هستند و اصطلاحات به آنها «خودشيفته»مي گوييم.

فن ستوكم ادعا مي كند كه از دهه 60 ميلادي به اين قبيل افراد، قضاي بيشتري داده شده است و آنها هم اين فضا را به دست گرفته اند. به نظر مي رسد اگر چيزها را با صداي بلند بخواهي، مي تواني به آنها برسي. اين كار گرچه گاهي باعث تحميل هزينه هايي به ديگران مي شود، اما امروز ديگر خودِ فرد (يعني همان «من») از هر زمان ديگري مهم تر است.

تحقيقي كه در سال 2008 (1387) در دانشگاه ايالتي سن ديه گو انجام شد، نشان داد نمره افرادي كه در اين سال در آزمون «خودشيفتگي» شركت كرده اند، 30 درصد بالاتر از افرادي بوده كه در اوايل دهه 80 ميلادي در همان آزمون شركت كرده بودند. 

«پل اِشنابِل» جامعه شناس، در سال 2000 (1379) نوشت افرادي كه به طور علني احساسات خودشان را در مركز قرار مي دهند، نوعي حساسيت افزايش يافته در برابر توهين» دارند. همين هم باعث مي شود كه «بخواهند اين حساسيت را سريع با رفتارشان بروز دهند» و اين، منشا سريع تر جوش آوردن شده است.

لوس شده، بي اعصاب مي شود

فن ستوكم عقيده دارد بچه هايي كه در سال هاي رشد به هر چه خواسته اند، رسيده اند، بعدها در زندگي وقتي ديگران توقعات شان را برآورده نمي كنند.، بيشتر عصبي مي شوند. 

«ويم دويونگ» (Willem dejong) معلم هلندي در كتاب «سندرم بچه لوس شده» مي نويسد منشا رفتارهاي ناسازگارانه بزرگسال ها را بايد رد سال هاي رشدشان جست: «وقتي عادت كرده ايد هر چه را مي خواهيد به دست بياوريد، سخت است با نرسيدن به چيزي كه مي خواسته ايد، كنار بياييد.»

براساس تحقيقي كه در سال 2013 به سرپرستي «پل پيف» (Paul Piff) در دانشگاه كاليفرنيا در «ايرواين» آمريكا انجام شد، خودشيفتگي در طبقات بالا به نسبت بيشتر مشاهده مي شود. هرچه طبقه اجتماعي تان بالاتر باشد، بيشتر فكر مي كنيد آدم مهمي هستيد و چيزهاي بيشتري براي خودتان مي خواهيد. 

در عين حال، فن ستوكم مي گويد افرادي كه تحصيلات بالاتري دارند، عصبانيت شان را متفاوت از افرادي كه تحصيلات كمتري دارند بروزي مي دهند؛ «افراد تحصيل كرده اغلب عصبانيت شان را مهار مي كنند و مايل نيستند با كسي درباره اش حرف بزنند. منطقي هم هست، چون به ديدگاه ها و عقايد ديگران احترام مي گذارند. اما اگ رحس كنند «من»شان تهديد شده، آن وقت ممكن است بتركند؛ در اين حالت ديگر نمي توان متوقف شان كرد.»

جوش نزن رفيق

شاكي بازي در شبكه هاي اجتماعي

در روزگار خوش گذشته (بخوانيد پيش از قرن اخير)، وقتي مي خواستيد به چيزي در رسانه ها واكنش نشان دهيد، نامه اي به روزنامه يا مجله اي مي نوشتيد، احتمالا يك روز يا يك هفته بعد، اين نامه چاپ مي شود و اگر سردبير از لحن و ادبيات نوشتاري شما خوشش نمي آمد، شايد شكل و شمايلش كمي تغيير مي كرد.

حالا همه چيز خيلي فرق كرده؛ ظرف يك ثانيه، نظر شما در اينترنت است. البته اينترنت دليل سريع جوش آوردن ما نيست، اما باعث شده آدم هاي جوشي، مرئي تر شوند. شايد به همين دليل، بيشتر مي شنويم كه همه چيز بدتر از گذشته شده؛ چرا كه در دنياي آن لاين، بيشتر به آدم هاي عصباني بر مي خوريم.

خشونت كم شده

اما واقعا همه چيز بدتر شده؟ گزارشي در سال 2013 (1391) نشان مي دهد كه طي پنج سال گذشته، پرخاشگري بين نيروي كار كاهش يافته است. اما چه خشونت بيشتر از قبل در حال رخ دادن باشد چه كمتر از آن، اغلب ما اين حس را داريم كه اين روزها، بيشتر ممكن است در معرضش قرار بگيريم. 

فن ستوكم گرچه مي گويد در محيط اطرافش به طور مستقيم فقط با آدم هاي خوب مواجه شده، اما روي اين موضوع تاكيد دارد كه تغييراتي كه در جامعه مي بيند، نگرانش مي كند: «امروزه همه چيز درباره فريادزدن، ديده شدن و انتقاد از عقايد ديگران است. اگر اين وضع ادامه يابد، حالا حالاها درگير اين نوع رفتار هستيم.»

جوش نزن رفيق

ما نمي خواهيم بجنگيم

آيا ما آدم ها، واقعا چنين گونه خشني هستيم؟ «رندان كالينز» جامعه شناس و استاد دانشگاه پنسيلوانيا اين طور فكر نمي كند. او در سال 2008 (1387) كتاب «خشونت» را نوشته و در آن ادعا كرده كه خشونت براي انسان ها خيلي غيرطبيعي است؛ «ما بيشتر به همبستگي و همكاري تمايل داريم و ترجيح مي دهيم كه از جنگ دور شويم. مثلا وقتي ديگران دعوا مي كنند، تقريبا هيچ وقت مداخله اي نمي كنيم.» 

رندال عقيده دارد ما ديگر نمي توانيم تنش خشونت آميز را تحمل كنيم؛ درواقع و به زبان ساده، زيادي حساس شده ايم. درست است كه مثلا، خشونت مصنوعي در فيلم ها هنوز تحمل مي شود اما  از طرف ديگر، كافي است به واكنش ها نسبت به ويدئوهاي گردن زني داعش دقت كنيد. واضح است كه اكثريت ما، هنوز از خشونت سنگدلانه بيزاريم. البته قطعا افرادي هستند كه طور ديگري فكر مي كنند، اما آنها يك اقليت كوچكند. آيا ما سريع تر جوش مي آوريم؟ شايد. اما بيشترمان آن را تبديل به خشونت نمي كنيم.

خالي كردن عصبانيت

نوشتن كامنت هاي تند و تيز در قسمت نظرخواهي سايت هاي اينترنتي حسن خوبي دارد؛ آرام مي شوي، چون بخشي از عصبانيتت را خالي كرده اي در اينترنت. اما درواقع ذهن ما اين طور كار نمي كند و واكنش نشان دادن در اينترنت، تاثير بدي رويش مي گذارد؛ چرا كه فقط عصباني ترمان مي كند. 

در سال 2013 (1392)، پژوهشگران دانشگاه «ويسكانسين» آمريكا ثابت كرند افرادي كه هميشه در حال «شاكي بازي درآوردن» در اينترنت اند، در زندگي واقعي شان هم براي كنترل خشم خود نسبت به بقيه مردم مشكل دارند. در عين حال، اگر براي پنج دقيقه بد و بيراه هايي را كه ديگران نوشته اند بخوانند، عصبانيت شان به شكل قابل توجهي زياد مي شود. آنها حتي بعد از ابراز عصبانيت پنج دقيقه اي در اينترنت، كمتر احساس خوشحالي داشتند و عصبانيت شان افزايش مي يافت. بنابراين خالي كردن عصبانيت، اصلا به حال اين «شاكي»ها مفيد نيست. 

پژوهشگران نتيجه گرفتند كه مشت زدن به كيسه بوكس هم- وقتي داريد به كسي كه از او متنفريد فكر مي كنيد- هيچ فايده اي ندارد. چند دقيقه استراحت، خيلي موثرتر است و احساس بهتري به شما مي دهد.

جوش نزن رفيق

شلوغ، شلوغ، شلوغ تر

اين ذهنيت، منطقي به نظر مي رسد كه هرچه سرمان شلوغ تر شود، زودتر جوش مي آوريم؛ وقتي سرت شلوغ است، عجله داري و اگر چيزها آن طور كه مي خواهي پيش نروند، سريع تر عصبي مي شوي، اما آيا واقعا سر ما شلوغ تر از قبل شده؟

دي ماه 1393، «شاخص تعادل زندگي- كار» تصويري از وضعيت كاري را در آفريقاي جنوبي ترسيم كرد كه نشانگر رفت و آمدهاي طولاني، ساعت هاي كاري انعطاف ناپذير و قوانين كاري نيازمند اضافه كاري هاي متعدد بود. بر همين اساس، مشخص شد كه حدود 20 درصد از كارمندان، به طور متوسط هفته اي پنج و نيم ساعت بيش از چيزي كه در قراردادشان ذكر شده، كار مي كنند. بنابراين در سال 286 ساعت از اوقات فراغت شان را از دست مي دهند.

متوسط زمان رفت و آمد روزانه در آفريقاي جنوبي، 63 دقيقه است كه 31 درصد پاسخ دهنده ها عقيده داشته اند اين زمان، روي سلامت شان اثر منفي گذاشته. به طور ميانگين، كارمندها با احتساب زمان رفت و آمد به محل كار (متوسط 25.5 ساعت در هفته) و اضافه كاري هاي بدون حقوق (متوسط 5.5 ساعت در هفته) سال 559 ساعت را از دست مي دهند.

عصبانيت در سر تو

كبود شده اي، ضربان قلبت بالا رفته و صورتت قرمز شده، ناگهان بدون اينكه فكر كني، بدترين چيزها را فرياد مي زني. يكي از دلايل اين انفجار، اين است كه در طول حمله خشم،فعاليت قشر «پيش حدقه اي» (يا «اوربيتوفرونتال»؛ ناحيه بالاي حفره چشم ها كه محرك هاي هيجاني را پردازش مي كند) كم مي شود و «آميگدال» (بادامه مغز) پردازش اطلاعات را به دست مي گيرد. 

جوش نزن رفيق

آميگدال از دو ناحيه بادامي شكل تشكيل شده كه در عمق مغز ما- جايي كه غريزه هاي مرتبط با «بقا» پردازش مي شود- قرار دارد. آميگدال خيلي ابتدايي تر از قشر مغز عمل مي كند. آنجا خبري از «آرام فكر كردن» نيست و بدون آن كه بفهميد چه عواقبي ممكن است به وجود بيايد، چيزهايي مي گوييد و كارهايي مي كنيد. همزمان، مقدار زيادي آدرنالين آزاد مي شود كه به شدت گوش به زنگ تان مي كند. حالا شما در «حالت بقا» هستيد. در اين حالت واكنش رفتاري شما، جنگ است حتي اگر فقط لفظي باشد. كمي طول مي كشد تا اين حال بگذرد و تفكر معمول تان برگردد. مي توانيد احساش كنيد؛ بعد از يك انفجار خشم مي لرزيد، فقط گذشت زمان است كه به فضاي عقلاني و  منطقي برتان مي گرداند؛ حالا قشر پيش حدقه اي دوباره كنترل را به دست گرفته است.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.